رگا

!وبلاگ مشترک من و عشقم

رگا

!وبلاگ مشترک من و عشقم

گل صداقت

دویست و پنجاه سال پیش از میلاد باستان شاهزاده ای تصمیم به ازدواج گرفت. با مرد خردمندی مشورت کرد و تصمیم گرفت تمام دختران جوان منطقه را دعوت کند تا دختری که سزاوار تر است را انتخاب نماید. وقتی خدمتکار پیر قصر ماجرا را شنید به شدت غمگین شد چون دختر او به طور مخفیانه عاشق شاهزاده بود. دخترش گفت او هم به آن مهمانی خواهد رفت.


ادامه مطلب ...

من و تو شباهت های متفاوتی با هم داریم !

هر دو شکستیم، تو قلبم را ، من غرورم را

هر دو رقصیدیم، تو با دیگری ، من با سازهای تو

هر دو بازی کردیم، تو با من ، من با سر نوشتم

و در آخر ، هر دو پی بردیم

تو به حماقت من ، و من به پست بودن تو
آری..

این شباهت های متفاوت هر روز آشکارتر می شوند!!



دیوانگی و عشق

زمان های قدیم٬ وقتی هنوز راه بشر به زمین باز نشده بود. فضیلت ها و تباهی ها دور هم جمع شده بودند.

ذکاوت گفت بیایید بازی کنیم. مثل قایم باشک!

دیوانگی فریاد زد: آره قبوله من چشم می زارم!

چون کسی نمی خواست دنبال دیوانگی بگردد٬‌ همه قبول کردند.

دیوانگی چشم هایش را بست و شروع به شمردن کرد: یک٬ ... دو٬ ... سه٬ ... !

همه به دنبال جایی بودند که قایم بشوند.

نظافت خودش را به شاخ ماه آویزان کرد.

خیانت خودش را داخل انبوهی از زباله ها مخفی کرد.

اصالت به میان ابر ها رفت.

هوس به مرکز زمین راه افتاد.

دروغ که می گفت به اعماق کویر خواهد رفت٬ به اعماق دریا رفت.

طعم داخل یک سیب سرخ قرار گرفت.

حسادت هم رفت داخل یک چاه عمیق.

آرام آرام همه قایم شده بودند و

دیوانگی همچنان می شمرد: هفتادو سه٬ هفتادو چهار٬ ...

اما عشق هنوز معطل بود و نمی دانست به کجا برود.

تعجبی هم ندارد. قایم کردن عشق خیلی سخت است.

دیوانگی داشت به عدد ۱۰۰ نزدیک می شد٬ که عشق رفت وسط یک دسته گل رز آرام نشت.

دیوانگی فریاد زد: دارم میام. دارم میام ...

همان اول کار تنبلی را دید. تنبلی اصلا تلاش نکرده بود تا قایم شود.

بعد هم نظافت را یافت. خلاصه نوبت به دیگران رسید. اما از عشق خبری نبود.

دیوانگی دیگر خسته شده بود که حسادت حسودیش گرفت و آرام در گوش او گفت: عشق در آن سوی گل رز مخفی شده است.

دیوانگی با هیجان زیادی یک شاخه گل از درخت کند و آن را با تمام قدرت داخل گل های رز فرو برد.

صدای ناله ای بلند شد.

عشق از داخل شاخه ها بیرون آمد٬ دست هایش را جلوی صورتش گرفته بود و از بین انگشتانش خون می ریخت.

شاخهء درخت٬ چشمان عشق را کور کرده بود.

دیوانگی که خیلی ترسیده بود با شرمندگی گفت

حالا من چی کار کنم؟ چگونه می توانم جبران کنم؟

عشق جواب داد: مهم نیست دوست من٬ تو دیگه نمیتونی کاری بکنی٬ فقط ازت خواهش می کنم از این به بعد یار من باش.

همه جا همراهم باش تا راه را گم نکنم.

و از همان روز تا همیشه عشق و دیوانگی همراه یکدیگر به احساس تمام آدم های عاشق سرک می کشند ...


ادامه مطلب ...

طرز بیان

روزی مرد کوری روی پله های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود. روی تابلو نوشته بود: من کور هستم لطفا کمک کنید. روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه در داخل کلاه بود. 

ادامه مطلب ...

کوروش و دختر عاشق

دختری به کوروش کبیر گفت:من عاشقت هستم....

 کوروش گفت:لیاقت شما برادرم است که از من

 زیباتر است و پشت سره شما ایستاده،دخترک

برگشت و دید کسی‌ نیست. کوروش گفت:اگر عاشق

 بودی پشت سرت را نگاه نمی‌کردی


ادامه مطلب ...

زیر بارون تو منو ببوس میخوام عاشق بارون باشم

 

 

توی سرما بغلم کن میخوام عاشق سرمای زمستون باشم

 

 

توی گرما جنگ آفتاب بگو که دوسم داری

 

 

من میخوام عاشق گرمای تابستون باشم

 

 

هر کجا دلم بگیره من میخوام یاد تو باشم

 

 

خدا اون روز رو نیاره که یه روز از تو جدا شم

 

 

چه خوب با تو همیشه موندن و پیر شدن

 

 

به هوای روز آشتی گاهی دلگیر شدن

 

 

دستامو بگیر تو دستات وقتی از تب میسوزم

 

 

من میخوام عاشق زندگی توی تب باشم

 

 

شبو نیمه شب بشین تنگ دلم

 

 

روز و دوست دارم و میخوام مرده شب باشد

 



مـــــــــــرد باید.....

 

مرد باید
 
 

وقتی مخاطبش عصبانیه , ناراحته , میخواد داد بزنه
 
 

وایسه روبروش بگه
 
 

تو چشام نیگا کن , بهت میگم تو چشام نیگا کن
 

 


حالا داد بزن , بگو از چی ناراحتی
 
 

بعد مخاطب داد بزنه , گله کنه , فریاد بکشه , گریه کنه
 
 

حتی با مشتای زنونه ش بکوبه تو بغله مرد
 

 


آخرش خسته میشه میزنه زیر گریه
 
 

همونجا باید بغلش کنه
 
 

نذاره تنها باشه
 
 

حرف نزنه ها , توضیح نده ها
 

 


کل کل نکنه ها , توجیه نکنه ها
 
 

فقط نذاره احساس کنه تنهاست
 
 

مرد باید گاهی وقتا مردونگیشو با سکوت ثابت کنه
 
 

با بغلش !!

 



فــــاصـــلـــه ی خوش خیال!!!

چــــه خـــوش خــیـــال است....





" فــــاصــــلــــه " را مــی گـــویــــم!!!!





به خیالش تــــــــــو را از مـــــــن دور کرده است...




نــمـــی دانـــد جـــــای تــــو امـــــن اســـت...




ایــــــــنـــــــجــــــا...در مـــــیـــان { دل مـــــــن }  !!!  




آدما باید یکیو داشته باشن که...

 

آدما باید یکیو داشته باشن که هر وقتی خسته و پکر و داغون و عصبیو





مریض بودن ازت نپرسن چرا؟





فقط دستت رو بگیرن و بگن : "بلند شو بریم یه دور بزنیم،




دوست ندارم این شکلی ببینمت....

ایها الناس، عشق یعنی چه؟



ایها الناس ، عشق یعنی چه؟

دختری گفت: اولش رویا

آخرش بازی است و بازیچه

مادرش گفت: عشق یعنی رنج

پینه و ز خم و تاول کف دست

پدرش گفت: بچه ساکت باش

بی ادب ، این به تو نیامده است

رهروی گفت: کوچه ای بن بست

سالکی گفت: راه پر خم و پیچ

در کلاس سخن معلم گفت:

عین و شین است و قاف ، دیگر هیچ

دلبری گفت: شوخی لوسی است

تاجری گفت : عشق کیلو چند؟

مفلسی گفت: عشق، پرکردن

شکم خالی زن و فرزند

شاعری گفت: یک کمی احساس

مثل احساس گل به پروانه

عاشقی گفت: خانمان سوز است

بار سنگین عشق بر شانه



بقیه در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...

این روزها من

خدای سکوت شده ام

خفقان گرفته ام تا

آرامش اهالی دنیا

خط خطی نشود…

اینجا زمین است

اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است

اینجا گم که میشوی

بجای اینکه دنبالت بگردند

فراموشت میکندد………


بگذار که شیطنت عشق ، چشمان تو رو بر عریانی خویش بگشاید و کوری را به خاطر آرامش تحمل نکن

                                                                                             دکتر شریعتی


ادامه مطلب ...

اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزار دهنده ای است تنها خوشبخت بودن ! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است


                                                                    دکتر شریعتی


ادامه مطلب ...

خدایا!
خورشید را به من قرض میدهی ؟
از تو که پنهان نیست
سرزمین خیالم سالهاست یخ بسته است...


ادامه مطلب ...

تا عشق تو آمد در قلبم، تو رفتی ، تا آمدم بگویم نرو ،رفته بودی ، تا خواستم فراموشت کنم خودم را فراموش کردم


ادامه مطلب ...

دیگر به خلوت لحظه‌هایم عاشقانه قدم نمی‌گذاری، دیگر آمدنت در خیالم آنقدر گنگ است که نمی‌بینمت. سنگینی نگاهت را مدتهاست که حس نکرده ام . من مبهوت مانده ام که چگونه این همه زمان را صبوررانه گذرنده ای؟! من نگاه ملتمسم را در این واژه ها پر کرده ام که شاید .... دیگر زبانم از گفتن جملات هراسیده است ...



منبع: همفکران کانون دانش

ادامه مطلب ...

آهنگ خدایا از مازیار فلاحی

بچه ها من این آهنگو خیلی دوس دارم. اگه تا حالا نشنیدینش، توصیه میکنم حتما دانلودش کنین.


رمز فایل: roga.blogsky.com


دانلود

ادامه مطلب ...

دلنوشت

وقتی کسی رو دوست داری، حتی اگه پیشت نباشه وجودشو حس میکنی! پیشم نیستی ولی توی تک تک ورق های دفتر خاطراتم اسم قشنگ تو حک شده.

من با تو نفس میکشم و شیره زندگیم رو از درخت وجود تو میگیرم.

من گیاهی هستم که بی بارون عشق تو، از تشنگی میمیرم.

میبینی؟ من خیلی خیلی دوستت دارم!

دکتر شریعتی

از انسانها غمی به دل نگیر زیرا خود نیز غمگینند!

زیرا با آنکه تنهایند ولی از خود میگریزند!

زیرا به خود و به عشق خود و به حقیقت خود شک دارند.

پس دوستشان بدار حتی اگر دوستت نداشته باشند