رگا

!وبلاگ مشترک من و عشقم

رگا

!وبلاگ مشترک من و عشقم

طرز بیان

روزی مرد کوری روی پله های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود. روی تابلو نوشته بود: من کور هستم لطفا کمک کنید. روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه در داخل کلاه بود. 

ادامه مطلب ...

کوروش و دختر عاشق

دختری به کوروش کبیر گفت:من عاشقت هستم....

 کوروش گفت:لیاقت شما برادرم است که از من

 زیباتر است و پشت سره شما ایستاده،دخترک

برگشت و دید کسی‌ نیست. کوروش گفت:اگر عاشق

 بودی پشت سرت را نگاه نمی‌کردی


ادامه مطلب ...

ایها الناس، عشق یعنی چه؟



ایها الناس ، عشق یعنی چه؟

دختری گفت: اولش رویا

آخرش بازی است و بازیچه

مادرش گفت: عشق یعنی رنج

پینه و ز خم و تاول کف دست

پدرش گفت: بچه ساکت باش

بی ادب ، این به تو نیامده است

رهروی گفت: کوچه ای بن بست

سالکی گفت: راه پر خم و پیچ

در کلاس سخن معلم گفت:

عین و شین است و قاف ، دیگر هیچ

دلبری گفت: شوخی لوسی است

تاجری گفت : عشق کیلو چند؟

مفلسی گفت: عشق، پرکردن

شکم خالی زن و فرزند

شاعری گفت: یک کمی احساس

مثل احساس گل به پروانه

عاشقی گفت: خانمان سوز است

بار سنگین عشق بر شانه



بقیه در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...

این روزها من

خدای سکوت شده ام

خفقان گرفته ام تا

آرامش اهالی دنیا

خط خطی نشود…

اینجا زمین است

اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است

اینجا گم که میشوی

بجای اینکه دنبالت بگردند

فراموشت میکندد………


بگذار که شیطنت عشق ، چشمان تو رو بر عریانی خویش بگشاید و کوری را به خاطر آرامش تحمل نکن

                                                                                             دکتر شریعتی


ادامه مطلب ...

اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزار دهنده ای است تنها خوشبخت بودن ! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است


                                                                    دکتر شریعتی


ادامه مطلب ...

خدایا!
خورشید را به من قرض میدهی ؟
از تو که پنهان نیست
سرزمین خیالم سالهاست یخ بسته است...


ادامه مطلب ...

تا عشق تو آمد در قلبم، تو رفتی ، تا آمدم بگویم نرو ،رفته بودی ، تا خواستم فراموشت کنم خودم را فراموش کردم


ادامه مطلب ...

دیگر به خلوت لحظه‌هایم عاشقانه قدم نمی‌گذاری، دیگر آمدنت در خیالم آنقدر گنگ است که نمی‌بینمت. سنگینی نگاهت را مدتهاست که حس نکرده ام . من مبهوت مانده ام که چگونه این همه زمان را صبوررانه گذرنده ای؟! من نگاه ملتمسم را در این واژه ها پر کرده ام که شاید .... دیگر زبانم از گفتن جملات هراسیده است ...



منبع: همفکران کانون دانش

ادامه مطلب ...

آهنگ خدایا از مازیار فلاحی

بچه ها من این آهنگو خیلی دوس دارم. اگه تا حالا نشنیدینش، توصیه میکنم حتما دانلودش کنین.


رمز فایل: roga.blogsky.com


دانلود

ادامه مطلب ...

دلنوشت

وقتی کسی رو دوست داری، حتی اگه پیشت نباشه وجودشو حس میکنی! پیشم نیستی ولی توی تک تک ورق های دفتر خاطراتم اسم قشنگ تو حک شده.

من با تو نفس میکشم و شیره زندگیم رو از درخت وجود تو میگیرم.

من گیاهی هستم که بی بارون عشق تو، از تشنگی میمیرم.

میبینی؟ من خیلی خیلی دوستت دارم!

دکتر شریعتی

از انسانها غمی به دل نگیر زیرا خود نیز غمگینند!

زیرا با آنکه تنهایند ولی از خود میگریزند!

زیرا به خود و به عشق خود و به حقیقت خود شک دارند.

پس دوستشان بدار حتی اگر دوستت نداشته باشند


دلنوشت: در آغوشم بگیر

تن سردم را به آغوش بگیر

به گونه ای که تپش قلبت را با تمام وجودم درک کنم

و به قلبت بگو

طوری تپش کند

تا حس کنم که تا همیشه با من می مانی

تا هر وقت سردم شد

بگویم که مرا در آغوش بگیری


دلنوشت: گناه

این گونه مرا نگاه نکن

می دانم که گناهی بس بزرگ گریبانگیرم است...

تقصیر من نیست که عشق را گناه نامیده اند!


دلنوشت: (بی عنوان)

تو مانند چراغی در اتاق زندگی منی

که وقتی خاموش می شوی

تازه میفهمم که بدون نور وجودت

چه سرگردانم!!


دلنوشت: شگفتا

شگفتا

که نبودنت

حس بودنت را بیشتر به خاطرم می آورد

ولی هنگامی که هستی

حس دردناک نبودنت را به یاد نمی آورم

تا بیشتر برایت بمیرم


دلنوشت: فراموشم کردی

عزیزم چه زود منو از یادت بردی؟!

یادمو چه زود به خاک فراموشی سپردی؟!

یادم میاد که اون روزا،

تو اوج عاشقی من،

بهم میگفتی ازم خسته شدی.

ولی من مثل آدمای دیگه

بهت نمی گم چقد بدی!

فقط میگم خاطراتمونو

به دست سرد فراموشی ندی

که شاید یه روزی تو تنهاییت

منو تو رؤیاهات ببینی

بدونی که یه روزایی

دل یه عاشقو شکوندی.

من همیشه دوست دارم!

کاش یه بارم تو بهم میگفتی که دوسم داری!


برگشتم

سلام دوستان... خوبین؟ خوشین؟ دماغتون چاقه؟

خواستم ازتون بخشش بخوام که یه مدتی رو نبودم... زندگیه دیگه! و این که دوباره ـ به عنوان مرد وبلاگ ـ برگشتم تا دوباره قلمو دستم بگیرم و هی بنویسم. البته این قلمی که گفتم، قلم دله، فرمانبر دله.

خلاصه، سعیمو میکنم یه جوری با عشق پیوندتون بدم که خودتون کیف کنین! سعی کنین اگه عاشق هم نیستین، به یاری هم حس دوست داشتنو توی دلتون زنده کنین. باور کنین قشنگه، اگه بخواین.

سرتونو درد نیارم! در یک کلام: "منتظرم باشین..."


دلنوشت: بیا

آخر این دوریت منو دق می ده!

کجایی عشقم؟

دلم لک زده واسه خنده هات...

دلم لک زده واسه اون نگاهت...

این دفترچه پر از عشق و دوست داشتن رو رها نکن.

بنویس...

بیا و منو از نگرانی در بیار.

دلم واست تنگ شده